بزرگترین مرجع دانلود تحقیق ،مقاله،پایان نامه و پاورپوینت های آماد

بزرگترین مرجع دانلود تحقیق ،مقاله،پایان نامه و پاورپوینت های آماد

خرید و دانلود انواع فایل های آموزشی ، تحقیق،پروژه،پایان نامه ،فایل های پاورپوینت

محل لوگو

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 239
  • بازدید دیروز : 669
  • بازدید کل : 1202804

اشعار ماه مبارک رمضان (8)


اشعار ماه مبارک رمضان

 

گرچه این ماه خداوند عظیم است عظیم

صاحب سفره در این‌ماه کریم است کریم

 

ماه بخشش ز گناهان و خطا پوشی‌هاست

هر تراوت به سحرگه ز نسیم است نسیم

 

سحرم دولت اقبال به بالین آمد

گفت این حال که داری‌تو، وخیم است وخیم

 

دست بر دامن پیغمبر و آلش بزنید

گرچه این دُّرگران‌مایه، یتیم است یتیم

 

دیگر از این همه تقصیر به تنگ آمده‌ام

برمشامم ز تواین طُرفه شمیم‌است‌شمیم

 

هرکجا پا نهم آنجاست همه ملک خدا

لیک کوی تو مرا بیت و حطیم است حطیم

 

هر که با این سر سودا زده همرنگ شود

پیش عشاق جگر سوز زعیم است زعیم

 

لیله قدر مرا زلف تو تفسیر نمود

عاشقان دوست به عشاق،رحیم‌است‌رحیم

 

کوله‌باری ز گنه همراه خود آوردم

حال و روزم همه از عهد قدیم است قدیم

 

دامنم غرقه ستاره است خدا میداند

گو اویس قرن این‌عطر نسیم است نسیم

شاعر: مرتضی محمودپور

 

اشعار مناجاتی ماه مبارک رمضان, ماه رمضان

اشعار مناجاتی ماه مبارک رمضان

 

ماه رمضان ای مه زیبای خدایی

هرگه که بیایی همه را شادنمایی

 

مهمانی حق باشی و ما هم همه مهمان

بنشسته سر سفره که تو رو بنمایی

 

شادم زعطا گشتن ادراک حضورت

یکبار دگر از همگان دل بربایی

 

توماه صیام هستی وما بنده صائم

درگاه امیدی تو واسباب رجایی

 

قرآن خدا را به یقین فصل بهاری

با خواندن آن قلب بیابد چه جلایی

 

باشد شب قدری به شبهای تو مستور

در بین لیالی بکند جلوه نمایی

 

به به زسحر ها که گه راز ونیازست

افطار دهد بردل صائم چه صفایی

 

با تو بگشو دست خدا باب بهشتش

الحق که تو مستوجب هر گونه ثنایی

 

هر روز تو، رحمان بدهد بارش رحمت

خالی نگذارد ز کرم دست دعایی

 

صدشکر دگربار شدم ساکن شهرت

تو ماه درخشان همه ارض وسمائی

شاعر:اسماعیل تقوایی

 

اشعار ماه  مبارک رمضان, شعر درباره ماه رمضان

شعر تبریک ماه رمضان

 

به به که بیامدست ماه رمضان

ماهی که بود اشرف ایام زمان

 

ماهی که درآن شدست واجب روزه

ازروزه شود سیاه روی شیطان

 

ماه رمضان خدای مهماندار است

دعوت شده بنده برسر سفره وخوان

 

ماه رمضان دعا پذیرفته تر است

فصلی چو بهار آمده برقرآن

 

ماه رمضان زخوردن امساک شود

همراه دهان روزه بود چشم وزبان

 

ماه رمضان لیله ی قدری دارد

نازل شده قرآن پیمبر در آن

 

این شب به یقین بهترین شب باشد

همسنگ هزار ماه این شب را دان

 

ماه رمضان چوگیرد آرام دلت

با یاد خدا گناه خود را سوزان

 

باران زسحاب رحمت حق ریزد

لبریز شود جام وجود از ایمان

 

در موقع افطار ملایک گویند

تبریک به روزه دار، از پیروجوان

 

ای بنده مده فرصت این ماه زدست

راضی تو نما زخود خدای رحمان

شاعر : اسماعیل تقوایی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

اشعار ماه مبارک رمضان (8)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

غزلیات زیبا و عاشقانه کمال‌الدین اسماعیل


غزلیات زیبا و عاشقانه کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل فرزند جمال‌الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، معروف به خلاق المعانی (۵۶۸-۶۳۵ ه.ق) به اعتقاد بعضی آخرین قصیده‌سرای بزرگ ایران است که در جریان حمله مغول و به دست آنان کشته شد. پدرش (جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی) نیز از شعرای بزرگ ایران است.

 

یار با ما وفا نخواهد کرد

با خودم آشنا نخواهد کرد

نکند رای من وگر کند او

بخت من خودرها نخواهد کرد

خوبی و بد خویی چو همزادند

او ز همشان جدا نخواهد کرد

حاجت ما بروی خرّم اوست

حاجت ما روا نخواهد کرد

عهد دارد که جز جفا نکند

تا نگویی وفا نخواهد کرد

با چنان زلف و روی کو دارد

بر غمش دل قفا نخواهد کرد

تنگ شکّر گرش چه هست فراخ

زان نصیبی مرا نخواهد مرد

جانم امد بلب ز غصّه و او

بوسی از خود جدا نخواهد کرد

تا نیارد غمش برویم روی

بر غم او قفا نخواهد کرد

در همه دور حسن خودکاری

از برای خدا نخواهد کرد

هست در دست من دعایی واو

رغبت اندر دعا نخواهد کرد

خود نداند که دولت خوبی

تا قیامت بقا نخواهد کرد

چارۀ زرکنم که جز زر، کس

چارۀ کار ما نخواهد کرد

 

اشعار  کمال‌الدین اسماعیل, غزلیات  کمال‌الدین اسماعیل

غزلیات کمال‌الدین اسماعیل

 

اهل تو بازار گوهر بشکند

زلف تو ناموس عنبر بشکند

درّ دندان تو خون صف برکشد

شکّر اندر قلب لشکر بشکند

رنگ خون پیدا شود بر چهره ات

چون صبا زلف ترا سربشکند

هر که در بندد دری در کوی صبر

حلقة زلف تو آن در بکشد

پیش قدّ و خطّ تو نقّاش چین

هر زمان پرگار و مسطر بشکند

ز آرزوی آن دوتا مشکین رسن

ماه نو خود را چو چنبر بشکند

ترسم این سرها که دارد زلف تو

توبت من بار دیگر بشکند

هر که او در انتظار وصل تست

روزگارش دل بغم در بشکند

روزی از ناگه دل دیوانه ام

در جهد وان مهر شکّر بشکند

راستی را از تو باید خواست آب

هرکه او را لقمه در بر بشکند

از دهانت کام دل حاصل کند

و ارزوی جان غم خور بشکند

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

 

غزلیات زیبا و عاشقانه کمال‌الدین اسماعیل
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

اشعار مناجاتی ماه رمضان


شعر درباره ماه رمضان

 

روزه‌داران مؤمنین آماده! من ماه خدایم

ماه روزه، ماه قرآن، ماه تسبیح و دعایم

 

ماه حق، ماه نبی، ماه علی مرتضایم

ماه خیل انبیاء و اتقیا و اوصیایم

 

تا رساند بر همه عالم پیامم را محمد

خوانده از آغاز شهر الله نامم را محمد

 

من گرامی ماه عفو و رحمت پروردگارم

روزه‌داران الهی را همه باغ و بهارم

 

باشد از شعبان امیرالمؤمنین چشم انتظارم

در دل شب انس‌ها با حضرت صدیقه دارم

 

تا سحر گه بی قرار چشم گریان حسینم

هر شب و هر روز محو صوت قرآن حسینم

 

دامن سجاده گردد بزم اُنس یار با من

چشم مشتاقان بوَد تا صبحدم بیدار با من

 

نور بخشد شمع جمع محفل دادار با من

انس می‌گیرند مردان خدا بسیار با من

 

از نسیم آید سرود نغمه روح الامینم

همدم اشک و مناجات امیرالمؤمنینم

 

لحظه‌ها تسبیح و، خوابِ روزه‌دارانم عبادت

روزهایم روزهای صدق و اخلاص و ارادت

 

یوسف زهرا حسن در نیمه‌ام یابد ولادت

وز قدوم مادر زهرا مرا باشد سعادت

 

روزه‌داران را دهـم از سـاغر قـرآن حلاوت

ای خوشا آنکس که در من می‌کند قرآن تلاوت

 

ای خوشا آنکس که قدر لیلةالقدرم بداند

ای خوشا آنکس که اشک و معرفت در من فشاند

 

ای خوشا آنکس که شب‌ها تا سحر بیدار ماند

در دل شب افتتاح و جوشن و ابوحمزه خواند

 

من همان ظرف عنایات خداوند کریمم

روح می‌بخشد دعای یا علیُّ یا عظیمم

 

وای بر آنکس که در من حق نیامرزد گناهش

یا نگردد شسته از اشک شبی روی سیاهش

 

آنچنان باشد که حق محروم سازد از نگاهش

در مه رحمت بوَد آغوش شیطان، جایگاهش

 

توشه‌ای با خود نیارد تا خدا از او پذیرد

می‌سزد از غصه در عید صیام من بمیرد

 

خوش به حال آنکه در من دامن دلبر بگیرد

در عروج خویشتن از زهد و تقوا پر بگیرد

 

در دل شب‌های قدرم نیز قرآن سر بگیرد

روی در محراب کوفه، دامن حیدر بگیرد

 

ای خوش آنکو پرکند از اشک چشم نازنین را

تـا بشویـد فرق خـونین امیـرالمـؤمنین را

 

ای خوش آنکو در معاصی، احترام از من بگیرد

با دهان روزه‌اش هر روز، کام از من بگیرد

 

دامن وصل خدا را در صیام از من بگیرد

در عبادت رفعت و شأن و مقام از من بگیرد

 

من همانا سفره مهمانی ذات خدایم

با تمام انبیاء از صبح خلقت آشنایم

 

«میثم» از هر لحظه من فیض‌ها گردد نصیبت

روزه، دارو، ذکر، درمان، ذات حق گردد طبیبت

 

هست دامان تو هر شب دامن وصل حبیبت

هر نفس باشد دعای یـا حبیب یـا مجیبت

 

اشعار مناجاتی ماه رمضان, اشعار ماه رمضان

شعرهای ماه رمضان

 

دوباره ماه خدا و بهار قرآن شد

دوباره ماه صفا دادن تن و جان شد

 

دوباره شوق سحر، هر غروب هم افطار

دوباره موسم شادی اهل ایمان شد

 

دوباره وقت سفر شد به شهر خوبی‌ها

دوباره ماه نزول کتاب قرآن شد

 

دوباره بستن چشم و دهان زهر خوردن

دوباره بنده حق بر خدای مهمان شد

 

دوباره خواندن یک آیه با ثواب تمام

دوباره فصل مناجات و رتل قرآن شد

 

دوباره لیله ی قدر ومجیر وجوشن ها

دوباره ماه دعا ومهار شیطان شد

 

دوباره آمده ماهی که یک شب قدرش

برابری به هزار ماه عمر انسان شد

 

دوباره آمده ماهی که در میانه ی آن

ز شمس روی حسن (ع) خانه نورباران شد

 

دوباره آمده ماهی که روی ماه علی (ع)

خضاب خون سر و عمر او به پایان شد

 

بدار مغتنم این فرصت گرانمایه

که بسته دوزخ و جنت گشوده در آن شد

شاعر : اسماعیل تقوایی

 

شعر ماه رمضان حافظ, شعرهای ماه رمضان

شعر درباره ماه رمضان

 

هنگامه وصل رمضان آمده است

مومن به تنش دوباره جان آمده است

 

یکماه گشوده سفره ای جان افزا

حق را بنگر که میزبان آمده است

 

این ماه گناه خلق می سوزاند

بر عمر گناهها خزان آمده است

 

بگشوده تمام،آسمان درهایش

ای بنده عروج کن،زمان آمده است

 

آوای مناجات ودعا گوش آید

الطاف خدایمان عیان آمده است

 

ماه رمضان ماه خداوند ودر آن

شیطان رجیم ناتوان آمده است

 

بر بند دهان ودل زدنیا برگیر

زیرا که زمان امتحان آمده است

 

باز است در بهشت بر روی همه

دوزخ بنگر که در زیان آمده است

 

این ماه بود بهار قرآن خدا

چون در رمضان زآسمان آمده است

 

شادند همه به نیمه ماه خدا

زیرا که حسن(ع)به این جهان آمده است

 

در بیست ویک، علی(ع)به خون غلطیده

هر شیعه به قلب خون فشان آمده است

 

افطار بده که در جواب عملت

اعطای ثواب بیکران آمده است

 

اسباب مهیا ست که بخشیده شویم

ای بنده تلاش کن امان آمده است

شاعر : اسماعیل تقوایی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

اشعار مناجاتی ماه رمضان
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

دریا!دریا! ماندگارترین شعر یوسفعلی میر شکاک


 

اشعار یوسفعلی میر شکاک
 
یوسفعلی میرشکاک (زادهٔ 1338 در شوش دانیال) شاعر، نویسنده، طنزپرداز و منتقد سیاسی است. وی در طول سی سال اخیر در زمینه های گوناگونی فعال بوده است. از سرودن شعر و نگارش نقدهای ادبی گرفته تا نوشته های طنز و مقالات سیاسی و مذهبی در ماهنامه صبح، ماهنامه سوره، ماهنامه راه و...از سال 1358 به طور جدی شاعر شده و بیش از همه متاثر از شاعرانی چون محمدعلی معلم دامغانی و بیدل دهلوی بوده است.

 

دریا! دریا! صبور و سرد چرایی

دست گشادی نیاز را و نشستی

دیری در معبد سکوت سترون

بر دل داغ هزار سرو سیه پوش

در سر تصویر مرگ سرخ سیاووش

در چشم اما عبور آتش و آهن

دریا! با تازیانه های فرنگان

خونین بر گرده ات گشاده زبانها

تا کی خواهی صبور و سرد به جا ماند؟

لختی یاد آر از آن شکوه که پژمرد

چون زخمی شعله ور که در جگر من

دیوی شد ژرف کاو و جان مرا خورد

لختی یاد آر، نیمروز نه این بود

خسته، خراب، آستین پر از ستم و سنگ

بر شده بر بام آسمانش فغانها

یاد آر از تاجبخش و رخش ظفرپوی

وز پی فرّ و فروغ روی فرامرز

آنگاه، آیینه گزین خداوند

تفته تر از تفتان، آفت دل گشتاسب

زاده ی سام، آفتاب زاد دماوند

دریا! تنها نه نیمروز گرفتار

در نفس سهمناک باد فرنگ است

فتنه ی آن دیو، هرچه چشم پریوار

عطسه ی آن اژدها، هرجا جنگ است

از بس آمد شد غریبه ی غربی

موج دروغین گرفته گرم به سیلی ت

دریا! راضی مشو فرنگ بریزد

خون سیاوُش وشان به دامن نیلی ت

بر تو نه بسیار گام ها زده ام من

با دل اندوهناک در شب روشن؟

دریا! آه ای دل دریده ی سهراب!

خون منی، نقش تازیانه ی بهرام!

اشک منی بر تن فسرده ی بیژن!

آه خلیج شکسته! تیشه ی فرهاد!

تا کی در بیستون شیون شیرین

نفرین مادران شیفته در باد؟

نعش جوانان به روی شانه ی گرداب؟

دیدی آه ای خلیج خون نیاکان

سیمرغ خونچکان چگونه فرو ریخت؟

دیدی و از شرم خویش در پس هر پلک

چشمی پنهان شدت، چو ماتم پاکان

در دل دروای من _سراب ستمکار

ایرانم من خلیج! مرغ گرفتار

بالی خون حسین در شب موعود

بال دگر، خون پر فشان «فرود»م

کز تب روزی که «توس» می زندم راه

می شکفد چشم تر، در آتش و دودم

دریا! دامان سبز من که در آتش

سرختر از دوزخی و لانه ماران

امواجت هرکدام، گور گلی سرخ

گردابت نعش سرنگون سواران

ایران می گفت و باد با خود می برد

بر هر موج از خلیج خونین، خاموش

آینه ای ارغوانی از شب تاراج

چیزی می شد در آفتاب فراموش

دریا! دریا! سمندرسفر رنج

صاحب زنجی کن از کنام برون آی

 

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

دریا!دریا! ماندگارترین شعر یوسفعلی میر شکاک
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

متن و آکورد اهنگ نازنین مریم (محمد نوری)


 

متن آهنگ نازنین مریم

محمد نوری (زادهٔ ۱ دی ۱۳۰۸–درگذشتهٔ ۹ مرداد ۱۳۸۹) خواننده ایرانی بود. محمد نوری موسیقی را زبانی جهانی و از آن تمام اقوام و ملت‌های روی زمین می‌دانست و از همین رو به اقتباس و الهام از هنر کلاسیک غرب معتقد بود. . جان مریم ترانه‌ای است که توسط محمد نوری اجرا شده‌است. این ترانه، از جمله معروف‌ترین ترانه‌های محمد نوری است و باعث به شهرت رسیدن او شد. کامبیز مژدهی آهنگ‌سازی این ترانه را انجام داده است و متن آن هم توسط محمد نوری نوشته شده است.

 

گل سرخ و سپیدُم کی می آیی

بنفشه برگ بیدُم کی می ایی

تو گفتی گل در آید من می آیُم

تو گفتی گل در آید من می آیُم

وای گل عالم تموم شد کی می آیی

وای جان مریم جان مریم

جان مریم

 

جان مریم چشماتو واکن سری بالا کن

در اومد خورشید شد هوا سفید

وقت اون رسید که بریم به صحرا

وای نازنین مریم

 

جان مریم چشماتو واکن منو صدا کن

بشیم روونه بریم از خونه

شونه به شونه به یاد اون روزها

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

 

باز دوباره صبح شد من هنوز بیدارم

کاش می خوابیدم تورو خواب می دیدم

خوشه ی غم توی دلم زده جوونه

دونه به دونه دل نمی دونه

چه کنه با این غم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

 

باز دوباره صبح شد من هنوز بیدارم

کاش می خوابیدم تورو خواب می دیدم

خوشه ی غم توی دلم زده جوونه

دونه به دونه دل نمی دونه

چه کنه با این غم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

 

بیا رسید وقت درو مال منی از پیشم نرو

بیا سر کارمون بریم درو کنیم گندمارو

بیا رسید وقت درو مال منی از پیشم نرو

بیا سر کارمون بریم بیا بیا نازنین مریم

وای وای مریم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

 

باز دوباره صبح شد من هنوز بیدارم

ای کاش می خوابیدم تورو خواب می دیدم

خوشه ی غم توی دلم زده جوونه

دونه به دونه دل نمی دونه

چه کنه با این غم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

وای نازنین مریم

ترانه سرا : محمد نوری

 

 نازنین مریم محمد نوری, شعر نازنین مریم

متن و آکورد ترانه نازنین مریم

 

ریتم و آکورد آهنگ جان مریم

ریتم 6/8

D C Am

جان مريم چشماتو واكن .. منو نگا كن شد هوا سپيد دراومد خورشيد

 

Am G F Am G F Am G F Am

وقت اون رسيد كه بريم به صحرا آي نازنين مريم .. آي نازنين مريم

 

D C Am

جان مريم سري بالا كن منو صدا كن بشيم روونه شونه به شونه

 

Am G F Am G F Am G F Am

بريم از خونه به ياد اون روزا آي نازنين مريم . آي نازنين مريم

 

Am G F Am G F Am

بازدوباره صبح شد من هنوز بيدارم كاش ميخوابيدم ..... تورو خواب مي ديدم

 

D C Am

خوشه ء غم - توي دلم زده جوونه - دونه به دونه

 

Am G F Am G F Am G F Am

دل نمي دونه .... چه كنه با اين غم آي نازنين مريم - آي نازنين مريم

 

Dm A7 Am

بيا رسيد وقت درو مال مني از پيشم مرو

 

Am Dm

بيا سر كارمون بريم درو كنيم گندما رو

 

Dm A7 Am

بيا رسيد وقت درو مال مني از پيشم مرو

 

Am G F Am G F Dm

بیا سر کارمون بریم بیا بیا نازنین مریم (وای نازنین مریم)2

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

متن و آکورد اهنگ نازنین مریم (محمد نوری)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

متن و آکورد ترانه ی سلطان قلبها (محمدعلی شیرازی)


 

متن ترانه سلطان قلبها

«سلطان قلب‌ها» ترانه‌ای فارسی است که با خوانندگی عارف و آهنگسازی انوشیروان روحانی و ترانه‌سرایی محمدعلی شیرازی ساخته شد و در فیلمی به همین نام محصول سال ۱۳۴۷ مورد استفاده قرار گرفت.این ترانه همچنین توسط پوران نیز اجرا شده است. این ترانه با ملودی و تنظیم انوشیروان روحانی و صدای عارف اجرا شد. محمدعلی شیرازی بر روی یک ملودی، پنج ترانهٔ متفاوت سرود که در فیلم سلطان قلب‌ها اجرا شد.

 

یه دل میگه برم برم

یه دلم میگه نرم نرم

طاقت نداره دلم دلم

بی تو چه کنم

پیش عشق ای زیبا زیبا

خیلی کوچیکه دنیا دنیا

با یاد توام هرجا هرجا

ترکت نکنم

سلطان قلبم تو هستی تو هستی

دروازه های دلم را شکستی

پیمان یاری به قلبم تو بستی

با من پیوستی

یه دل میگه برم برم

یه دلم میگه نرم نرم

طاقت نداره دلم دلم

بی تو چه کنم

پیش عشق ای زیبا زیبا

خیلی کوچیکه دنیا دنیا

با یاد توام هرجا هرجا

ترکت نکنم

سلطان قلبم تو هستی تو هستی

دروازه های دلم را شکستی

پیمان یاری به قلبم تو بستی

با من پیوستی

اکنون اگر از تو دورم به هر جا

بر یار دیگر نبندم دلم را

سرشارم از آرزو و تمنا ای یار زیبا

 

متن آهنگ سلطان قلبها, سلطان قلبها عارف

آهنگ سلطان قلبها

 

آکورد آهنگ سلطان قلب ها از عارف

ریتم 3/4

Am    Dm

یه دل میگه برم برم    یه دلم میگه نرم نرم

 

Am    E

طاقت نداره دلم دلم    بی تو چه کنم

 

Am    Dm

پیش عشق ای زیبا زیبا    خیلی کوچیکه دنیا دنیا

 

Am   E   Am

با یاد تو ام   هرجا هرجا    ترکت نکنم

 

Am Dm

سلطان قلبم تو هستی تو هستی دروازه های دلم را شکستی

 

Am E

پیمان یاری به قلبم تو بستی با من پیوستی

 

Am Dm

اکنون اگر از تو دورم ز هرجا بر بار دیگر نبندم دلم را

 

Am E

سرشارم از آرزو و تمنا ای یار زیبا

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

متن و آکورد ترانه ی سلطان قلبها (محمدعلی شیرازی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

گیتی که اولش عدم و آخرش فناست (ظهیر فاریابی)


 
اشعار ظهیر فاریابی
 
ظهیرالدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی (۵۵۰ - ۵۹۸ ه.ق) از قصیده‌سرایان بزرگ قرن ششم در فاریاب (در نزدیکی بلخ) زاده شد. مدتی را در نیشابور به سر برد و پس از وفات در مقبرة‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.وی از شاعران استاد و سخن‌سرایان بلیغ پایان قرن ششم و یکی از بزرگان قصیده و غزل است که در تحول غزل نقش مهمی را ایفا کرده است. سخن ظهیر روان و پر از معانی دقیق و در عین حال فصیح و دارای معانی و الفاظ صریح می باشد.

 

گیتی که اولش عدم و آخرش فناست

در حقّ او گمان ثَبات و بقا خطاست

بنیاد چرخ بر سر آب است ازین قِبَل

پیوسته در تحرّک دوری چو آسیات

مشکل تراین که گر به مَثَل دور روزگار

روزی دو مهلتی دهدت گویی آن بقاست

واثق مشو به عمر که در خواب غفلت است

آنکس که چار بالش ارکانش متکاست

چون طینتت ز محنت و حسرت سرشته اند

گر وَحش و طیر برتو بگریند هم رواست

نی،نی ! ازین میانه تو مخصوص نیستی

در هر که بنگری به همین داغ مبتلاست

از ممکنات به زملک نیست هیچ کس

او هم اسیر دهشت درگاه کبریاست

وین آسمان که جوهر علوی است نام او

بنگر چگونه قامتش از بار غم دوتاست

خورشید را که مردمک چشم عالم است

تر دامنی ابر سیه مانع ضیاست

گردون خلاف عنصر و ظلمت نقیض نور

آتش عدو آب و زمین دشمن هواست

از سنگ گریه بین و مگو کان ترشح است

وز کوه ناله دان و مپندار کان صداست

دریا فتاده در تب لرز است روز و شب

طعم دهان و گزنه رویش بدان گواست

پیل تمام خلقت محکم نهاد را

از نیش پشّه غصه بی حد و منتهاست

شیر ژیان که لاف به سر پنجه می زند

از دست مور در کف صد محنت و بلاست

وین یار نازنین که سَر انگشت می گزد

هم محنتی است گرنه طپیدنش از کجاست

کبک دری که قهقه شوق می زند

آسیب قهر پنجه شاهینش در قفاست

طاوس میر خوبان با قید وحشت است

سیمرغ شاه مرغان در حبس انزواست

وین آدمی که زبدۀ ارکانش می نهند

پیوسته در کشاکش این چار اژدهاست

عقل است بر سر آمده از کاینات و او

هم پایمال شهوت و دست خوش هواست

حال نبات گر چه نگفتم برین مزاج

می دان و می گذر که ذبول از پس نماست

ملک خدای ثابت و باقی است بعد ازین

آثار خیر صفدر عالم دگر هباست

کانفاس عدل او مدد نکهت صباست

آن صفدری که رونق یک روزِ برّ او

عذر هزار ساله جفای جهان بخواست

صدرش مقر جاه و درش جای دولت است

طبعش مکان لطف و کفش معدن سخاست

ای پیش رای روشن تو همچو آفتاب

هر سر حکمتی که پس پرده قضاست

دین هدی[از پایه] سعی تو شد قوی

کار جهان به سایه عدل تو گشت راست

گردون که با جفا نفسی داشت پیش ازین

اکنون نمی زند نفسی کان نه در وفاست

اکنون نمی زند نفسی کان نه در وفاست

چیزی نمی رود که نه حق را در آن رضاست

از آب تیغت آتش فتنه فرو نشست

و آوازه امان ز حدود جهان بخاست

رای مقدس تو که بر غیب مشرف است

از ماجرای قصۀ من بی خبر چراست؟

دوران چرخ بی عوض از عمر من بکاست

این حسرتم بتر که درین وقت روی من

از خاک آستانۀ شاه جهان جداست

هنگام آنک جلوۀ فتح و ظفر کنم

کارم شکایت فلک و شرح ابتلاست

گیتی به جای من زبدی کرد آنچ کرد

گر لطف تو تدارک کارم کند رواست

تا در مذاق آدمی از راه عقل و روح

تلخی خوف همبر شیرینی رجاست

بادا همیشه قبلۀ خوف و رجای خلق

صدر تو همچنانک فلک قبلۀ دعاست

 

گردآوری: بیتوته

 

گیتی که اولش عدم و آخرش فناست (ظهیر فاریابی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

اشعار ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام


شعر در مورد امام حسن مجتبی (ع)

 

نیمه ی ماه خدا ماه اومد

با دلای شب زده راه اومد

خبرش پخش شده تو دنیا

گل بی نظیر و دلخواه اومد

دمش پر شوره، غم از ما دوره

جمعمون شده جمع چشم حسودا کوره

دلا یکدل شد، ماهم کامل شد

درِ خونه ی این کریم پر از سائل شد

*(حسن یا مولا، حسن یا مولا

گل حیدر و فاطمه حسن یا مولا)

 

ما به احسان تو عادت داریم

همیشه به تــو ارادت داریم

بقیعـت رو نصیـب مـا کــن

عمریه شوق زیــارت داریم

چه بی اندازه، نگاهت نازه

یه گوشه نگاهت کارا رو رامیندازه

ته احساسه، شمیمت یاسه

کیه آدرس خونه ی تو رو نشناسه

*(حسن یا مولا، حسن یا مولا

گل حیدر و فاطمه حسن یا مولا)

 

تــو که داری هوامـو آقا

حالا میشنوی دعامو آقا

شبای قدر بزار تو دستام

بـرات کـرب و بلامو آقا

دوای دردی، تو خیلی مردی

دعاهای ما رو چه زود اجابت کردی

دلم سرمسته، به پات نشسته

تموم کوچه واسه دیدنت بن بسته

*(حسن یا مولا، حسن یا مولا

گل حیدر و فاطمه حسن یا مولا)

روح الله نوروزی

 

شعر در مورد امام حسن مجتبی, مولودی ولادت امام حسن مجتبی

اشعار ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 

این چه شور است عزیزان كه بهر انجمن است

شـاد و خـرم دل یـــاران و بـه دور از مــحــن اسـت

 

هــر طـرف مـی‌گـذرم بـانـگ طـرب مـی‌شــنـــوم

زانـكـه مـیـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت

 

دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـری آورده اســـت

كـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـكـویش حسن است

 

ســروی آزاد عــیـــان گـشـتـه كــه از خـرمیـش

جـلـوه بـاغ بـهـشـت است و صفای چمن است

 

شـهــر یـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـیــلاد حــســن

وز تـجـلـی رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است

 

تـهـنــیـت گــوی مــلائــك بـه زمــیــن آمـــده‌انـد

كه فضا خوش نفس از مشگ و عبیر ختن است

 

شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن

شادمان خاطـر سرگشته هر مرد و زن است

 

صـبــر ایــوب فــرامـوش شــد از خــاطــره‌هــا

دیـده خـلـق جـهـان خـیره به صبر حسن است

 

پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه یــاران نـظــری

دیـده‌هـا سـوی تـو ای دلـبـر شیرین سخن است

 

تـو «حـیاتی» چه غـم از وحشت محشـر داری

كـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مِـحـن اسـت

"حیاتی"

 

ولادت امام حسن مجتبی, پیامک ولادت امام حسن مجتبی

سرود ولادت امام حسن مجتبی (ع)

 

خانه ی فاطمه از عشق منور شده است

عرش در گوشه ی این خانه مصور شده است

 

امد از سمت خدا انچه مقدر شده است

به علی گفت ملک فاطمه مادر شده است

 

جبرئيل امده از شوق خبردار شده

حضرت حیدر کرار پسردار شده

 

رمضان ماه رخت دید و پریشان گردید

علی افطار به لبخند تو مهمان گردید

 

حُسن تو رونق بازار کریمان گردید

شمه ای از کرمت سوره ی انسان گردید

 

حاصل جمع دو دریای کرم امده است

نسخه ی اصلی اقای کرم امده است

 

دشمن و دوست پریشان شده را می بخشید

همه زندگی اش را به گدا می بخشید

 

بهترین نعمت خود را به خدا می بخشید

مهربانی دلش را به جذامی بخشید

 

حالتش وقت کرم چون جبل الرحمت بود

سفره اش ناب ترین بخشش بی منت بود

 

لحظه ای از تو دل فاطمه دل کند نبود

نقطه ضعفی به سراپای تو سوگند نبود

 

کرم هیچ کسی با تو همانند نبود

بر لبت حرف برو نیست نوشتند نبود

 

نیمه ی ماه، خدا میل تغزل دارد

چشم هر ذره به دست تو توسل دارد

 

ذولفقار است و یا تیغ دو ابروی حسن

شب قدر است و یا سلسله موی حسن

 

قبله مایل شده در ماه خدا سوی حسن

هر چه حسن است فراهم شده در روی حسن

 

سائلت وقط کرم حال تماشایی داشت

نوکر خانه تو منصب اقایی داشت

 

تا ابد دست به دامان حسن دارم و بس

نوکرم چشم به احسان حسن دارم و بس

 

پیشکش جان به قربان حسن دارم و بس

زنده ام تا به کفم نان حسن دارم و بس

 

من و دل کندن از شغل گدایی سخت است

هر که از عشق تو دیوانه نشد بدبخت است

 

جوهر مدحیه ام در شُرُف زر شدن است

با تو هر لحظه مرا روی به بهتر شدن است

 

بنویسید مرا قابل نوکر شدن است

بنویسید که اماده ي قنبر شدن است

 

سکه ی مهر حسن نقش دل و خاطر ماست

یا الهی به حسن حرف دم اخر ماست

 

نمک سفره تو طعنه به دنیا میزد

خنده هایت به گدا زود بفرما میزد

 

دل جبرییل به نام تو به دریا میزد

بر سر خوان تو خود جای گدا جا میزد

 

دل سائل به سر خوان تو جا می اید

چقدر لفظ کریمی به شما می اید

 

پسر شیر خدا مثل علی کرار است

مجتبی امده و دشمن او فرار است

 

کربلا دید که عبدلله او سردار است

قاسمش روح اشداءُ علی الکفار است

 

طرز جنگ اوری ات به که به حیدر رفته

بنویسید که سقا به برادر رفته

 

زیر پاهای تو میدان جمل میلرزید

جنگ در قبضه شمشیر شما می چرخید

 

افرین های علی جان به تنت می بخشید

یاد زهرا شتر فتنه گران پی گردید

 

شتر سرخ که سر بر قدم خاک نهاد

همه ی ارزوی اهل جمل رفت به باد

 

وقت معراج حسن دوش نبی را دارد

مادری طاهره چون حضرت زهرا دارد

 

یوسف هاشمیان بس که تماشا دارد

کوچه از حُسن حسن بند شود جا دارد

 

نور پیشانی او روشنی افاق است

غم به پابوسی چشمان حسن مشتاق است

 

صبر حیرت زده ی صبر تماشایی تو

زخم خورده است غرور دل دریایی تو

 

اسمان مرد ندیده است به تنهایی تو

دشمن و دوست گذشتند ز اقایی تو

 

غم اگر هست در عالم غم تنهایی توست

کوچه و اشک فقط محرم تنهایی توست

 

لحظه لحظه همه ی زندگی ات ماتم بود

محرم خانه ات افسوس که نا محرم بود

 

غالبأ قوت دلت سفره به سفره غم بود

چشم های تو پذیرای غم عالم بود

 

اخر این خاطره ها کشت تو را اقا جان

کوچه و مادر و طوفان خدا نشناسان

حسن کردی

 

گردآوری:بیتوته

اشعار ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

اشعار شبهای قدر


 شعر شبهای قدر

 

فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

 

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

 

با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

 

جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

 

آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

 

هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(س)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

 

در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

علی اکبر لطیفیان

 

شعر شبهای قدر, شعر شب قدر

اشعار شبهای قدر

 

قبل از آنکه بنویسند جزای همه را

می سپارند به تو قدر و قضای همه را

 

شب قدر است ولی قدر نمی دانیمت

که تو باید بدهی اجر و سزای همه را

 

ما برای فرجت آمده ایم امشب، کاش

به اجابت برسانند دعای همه را

 

هر چه از دامن تو دور شود دستی باز

می کشاند وسط احسان تو پای همه را

 

ای گل فاطمه! یابن الحسن! آقاجانم!

بشنو داد همه را بشنو صدای همه را

 

کربلایی؟ نجفی؟ سامره ای؟ یا مشهد؟

هر کجا هستی خالی کن جای همه را

 

زائران حرم جد تو را می بخشند

امشب آقا بده پس کرب و بلای همه را

محمد بیابانی

 

شعر شبهای قدر, شعر شب قدر

نوحه شب قدر

 

الهی به این بنده فرصت بده

به توفیق بر نفس رخصت بده

 

الهی کمیلی ابوحمزه ای

مرا با مناجات عادت بده

 

شب چارمی بازهم آمدم

خودت روز محشر شهادت بده

 

عوض کن مزاج مرا با دعا

به من حس سبز عبادت بده

 

سر سفره ات زاهدان سائلند

به این هم نشینی سعادت بده

 

اگر اوج انسانیت بندگی ست

به آزادی من اسارت بده

 

...چه می خواهی از من سر و دست و پا

بهایت چقدر است قیمت بده

 

تو که هر قدر داشتی داده ای

مرا با خودم آشتی داده ای

 

مرا عفو کن تا کمیلت شوم

ز خود بگذرم باب میلت شوم

 

نبینم خودم را خدایی شوم

شب چارمی کربلایی شوم

 

شبیه مظاهر حبیب آمده

پر از عطر خوش بوی سیب آمده

 

حسین امشب آمد به بالین من

برای مریضت طبیب آمده

 

سراغ من خسته انگار که

غریبانه حس غریب آمده

 

کنون وقت گریه است زینب بیا

به گودال آن نانجیب آمده

 

گلی را که گم کرده ای روی نیزه

بمیرم که شیب الخضیب آمده

 

تمام وجودم همین مطلب است

که امشب خدا ضامنم زینب است

 

منبع:بیتوته


***** طراحی و پشتیبانی فروشگاه: شرکت اطلس گستر دالان (شماره تماس شرکت: 09177662155 ) WWW.AtlassGostar.ir

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما