بزرگترین مرجع دانلود تحقیق ،مقاله،پایان نامه و پاورپوینت های آماد

بزرگترین مرجع دانلود تحقیق ،مقاله،پایان نامه و پاورپوینت های آماد

خرید و دانلود انواع فایل های آموزشی ، تحقیق،پروژه،پایان نامه ،فایل های پاورپوینت

محل لوگو

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 232
  • بازدید دیروز : 669
  • بازدید کل : 1202797

اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیه (5)


مداحی وفات حضرت معصومه (س)

 

ای غبــــار آستــــانت، آبـــروی اهــــل قــم

داده زینت خــاک زوارت بــه روی اهــل قــم

 

وصف تو محفل به محفل، گفتگـوی اهل قم

روز و شب چشم عنایاتت به سوی اهل قم

 

آفتــاب و مــاه، تـا در چـرخِ گیتی‌پرور است

سایۀ‌ گلدسته‌هایت بر سرِ این‌کشور است

 

دخت موسایی وصد موسی مقیمِ طور توست

وسعت ملک خـدا، غـرق شعـاع نــور توست

 

عصمت و تقوا و پاکی و شرف،منشور توست

قم اگر گردیده مشهور جهان،مشهور توست

 

نه فقط«موسی‌بن‌جعفر»را سرورِ سینه‌ای

چـارده معصــوم را ســر تــا قــدم آیینـه‌ای

 

نخـل موسـای ولایت، بــر نـدارد مثـل تـو

بعـد زینب فاطمــه، کوثــر نـدارد مثـل تـو

 

هفتمین بحر شـرف، گوهر ندارد مثـل تـو

حجت هشتم، رضا، خواهر ندارد مثـل تـو

 

چارده خورشیدِ خورشیـد آفرین را کوکبی

بر سر دست پدر، هم فاطمه، هم زینبی

 

ای بـه جـان و پیکـر پاکت، سلام فاطمه

بضعــــه پیغمبـــر اکـرم، تمــــام فاطمه

 

از دهانـــت ریختــــه دُرِّ کـــلامِ فاطمــه

بر تو چون زهرا برازنده است، نامِ فاطمه

 

گفتگویت یاد از «امّ ابیهــا» می‌کند

تا رضا روی تو بیند، یاد زهرا می‌کند

 

خاک قم بالد که دارد نقشِ جای پای تو

وحیِ مُنزَل جوشد از گفتارِ روح افزای تو

 

می‌بـرد دل از امـامـان هُـدا، سیمای تو

تـا صـف محشـر ســلام‌الله بـر آبـای تو

 

گر جهان بار دگـر «موسی‌بن‌جعفر» آورد

می‌توان چون حضرت معصومه، دختر آورد

 

روی تو روی بهشت و خوی تو خوی بهشت

نی عجب کز سینه‌ات بوی پدر،بوی بهشت

 

قم شـده بـا مقـدم نـورانیَت، کوی بهشت

محو شد از ذهن اهل قم، هیاهوی بهشت

 

تا به سـوی قم تو را طی سفـر، آغاز شد

یک در جنّت به خلق، از جانب قم، باز شد

 

شعلـۀ داغ پـدر بـر سینـه می‌زد آذرت

بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت

 

حیف در سنّ جوانـی مثل زهرا مادرت،

بعد هفده روز پر زد مـرغ روح از پیکرت

 

کس نداند آتش داغت به اهل قم چه کرد

با دل زار رضـا آن حجت هشتـم، چـه کرد

 

اهل قم کز مکتبت علـم حـدیث آموختند

پای تا سر در عزایت چون شرار افروختند

 

دیده بر تابــوت تـو از چــار جانب دوختند

روز تشییعت به یـاد دفن زهـرا سوختند

 

پیکــر پـاک تـو را روز از زمیـــن برداشتند

جسم زهرا را دل شب در لحد بگذاشتند

 

تربت پـاک تــو را مـــادر زیــارت می‌کند

هم رســول‌الله، هم حیدر زیـارت می‌کند

 

هم رضا، هم موسی‌جعفر زیارت می‌کند

هـر امـام و هــر پیــام‌آور زیــارت می‌کند

 

بارگاه قدس تو، برتـر ز عرش کبریاست

تا خدا دارد خدایی کعبه دل‌های ماست

 

ای مـــزارت کعبـــۀ دل، تربتت، بیـت‌الحـــرام

تا تـو را - یا فاطمه! - در شهـر قم باشد مقام

 

ازخراسان می‌دهد هر صبح،خورشیدت سلام

گویــی از قبـــر رضـــا، بــر اهــل قم آید پیام:

 

هر که چون«میثم»به خاک این حرم صورت بهشت،

روز محشـر می‌شـود واجـب بــرای او بهشت

 

مداحی وفات حضرت معصومه, شعر وفات حضرت معصومه

شعر وفات حضرت معصومه (س)

 

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم

سالها منتظر روی برادر بودم

 

بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟

من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟

 

روی قبرم بنویسید جدایی سخت است

اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است

 

یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم

سالها میشود و از پیرهنش بی خبرم

 

روی قبرم بنویسید ندیده رفتم

با تن خسته و با قد خمیده رفتم

 

بنویسید همه دور ربرم ریخته اند

چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند

 

چقدر مردم این شهر ولایی خوبند

که سرم را نشکستند خدایی خوبند

 

بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد

به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد

 

چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت

معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت

 

...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟

من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟

 

بنویسید که عشاق همه مال هم اند

هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند

 

گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید

من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...

 

روی قبرش بنویسید برادر بوده

سالها منتظر دیدن خواهر بوده

 

روی قبرش بنویسید که عطشان نشده

بدنش پیش نگاه همه عریان نشده

 

بنویسید کفن بود،خدایا شکرت

هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت

 

یار هم آنقدری داشت که غارت نشود

در کنارش پسری داشت که غارت نشود

 

اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟

اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟

 

بنویسید سری بر سر نی جا میکرد

خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد

 

 شعر حضرت معصومه, شعر در مورد حضرت معصومه

اشعار وفات حضرت معصومه (س)

 

عصمت حقّی و بانوی مظلومه ای

نوری از کوثری،حضرت معصومه ای

دیده گریانِ تو،جان به قربانِ تو

ای قبله ی حاجات،یا عمّه ی سادات

واویلا واویلا واویلا واویلا...

 

*از قدومِ تو قم مدینه ای دیگر است

طلعتِ قُدسی ات آینه ی مادر است

دل به تاب و تَبَت،ذکرِ روز و شبت

ای جان و جانانم،رضا رضا جانم

واویلا واویلا واویلا واویلا...

 

*مَحمِلت غرق گل شده ز مِهر و وفا

سوزم از روضه ی کوفه و شامِ بلا

دیدگانِ تر و،سنگ و خاکستر و

غمهای پی در پی،سرها به روی نِی

واویلا واویلا واویلا واویلا...

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیه (5)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

در خیابان های سرد شب (فروغ فرخزاد)


شعرهای فروغ فرخزاد

فروغ‌زمان فرخ‌زاد (زادهٔ ۸ دی ۱۳۱۳، تهران — درگذشتهٔ ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، تهران)، معروف به فروغ فرخ زاد و فروغ، شاعر نامدار معاصر ایران است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه‌های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲سالگی بر اثر واژگونی اتومبیل درگذشت.

 

من پشیمان نیستم

من به این تسلیم می اندیشم،این تسلیم درد آلود

من صلیب سرنوشتم را

بر فراز تپه های قتلگاه خویش می بوسم

در خیابان های سرد شب

جفت های پیوسته با تردید

یکدیگر را ترک می گویند

در خیابان های سرد شب

جز خداحافظ،خداحافظ،صدایی نیست

من پشیمان نیستم

قلب من گویی در آن سوی زمان جاری است

زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد

و گل قاصد که بر دریاچه های باد می راند

او مرا تکرار خواهد کرد

آه،می بینی

که چگونه پوست من می درد از هم؟

که چگونه شیر در رگهای آبی رنگ پستان های سرد من

مایه می بندد

که چگونه خون

رویش غضروفیش را در کمرگاه صبور من

می کند آغاز؟

من تو هستم تو

و کسی که دوست می دارد

و کسی که در درون خود

ناگهان پیوند گنگی بازمی یابد

با هزاران چیز غربت بار نامعلوم

وتمام شهوت تند زمین هستم

که تمام آب ها را میکشد در خویش

تا تمام دشت ها را بارور سازد

گوش کن

به صدای دور دست من

در مه سنگین او راد سحرگاهی

ومرا در ساکت آیینه بنگر

که چگونه باز،با ته مانده های دست هایم

عمق تاریک تمام خواب ها را لمس میکنم

عمق تاریک تمام خواب ها را لمس میکنم

و دلم را خالکوبی میکنم چون لکه ای خونین

بر سعادت های معصومانه هستی

من پشیمان نیستم

با من ای محبوب من،از یک من دیگر

که تو او را در خیابان های سرد شب

با همان چشمان عاشق باز خواهی یافت

گفتگو کن

و به یاد آور مرا در بوسهء اندوهگین او

بر خطوط مهربان زیر چشمانت

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

در خیابان های سرد شب (فروغ فرخزاد)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

خانه ات را باد برد...(هیلا صدیقی)


متن شعر هیلا صدیقی

هیلا صدیقی (زاده ۱۳۶۴ در تهران) شاعر، نقاش و فعال اجتماعی است.

 

تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی ؟

مسخِ افیونیِ افسانه ی اصحابِ کدامین غاری ؟

در کدامین خوابی ؟

خواب در چشمِ تو ویرانیِ صد طایفه است...

تشتِ رسواییِ دزدانِ امارت افتاد

تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا

پشتِ این پرده ی پوسیده ، تو در خوابی و من

با همین زلفکِ ممنوعه ی خود

نردبانی به بلندای سحر میبافم

تا برآرم خورشید

و تو در خوابی و آب

از سرت می گذرد

و ندیدی هرگز

توی جنگل ، کاج را

شب به شب ، جای سپیدار زدند

و نبودند پلنگان، وقتی

که دماوندِ اساطیری را

از کمر، دار زدند

و به هر دانه برنجی که به رنج

بر سرِ سفره ی ما آمده بود

توی شالیزاران

آهن و آجر و دیوار زدند

و تو در خوابی و آب

تشنه ی هامون شد

خونِ زاینده برید

و نفس های شبِ شرجیِ هور

زیر گِل ، مدفون شد

خانه ات را باد برد

تشتِ رسوایی و غارت افتاد

تو نگهدار به چنگت ، شبِ گیسوی مرا

تا مبادا شبِ قحطی زده ی سفره ی ما

مشتِ خالی ترا باز کند

تا مبادا که ببینند همه خوی ترا

موی مرا

من حجابم

نه حجابِ تنِ آزاده ی خود

من حجابِ تنِ یغما زده و خوابِ توام

پشتِ این پرده ی پوسیده تو در خوابی و من

با همین زلفکِ ممنوعه ی خود

نردبانی به بلندای سحر میبافم

تا برآرم خورشید

((هیلا صدیقی))

 

خانه ات را باد برد...(هیلا صدیقی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر(پروین اعتصامی)


شعری از پروین اعتصامی

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود. دیوان اشعار وی بالغ بر ۲۵۰۰ بیت است. وی در فروردین ۱۳۲۰ شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.

 

به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر

که هر که در صف باغ است صاحب هنریست

بنفشه مژدهٔ نوروز میدهد ما را

شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست

بجز رخ تو که زیب و فرش ز خون دل است

بهر رخی که درین منظر است زیب و فریست

جواب داد که من نیز صاحب هنرم

درین صحیفه ز من نیز نقشی و اثریست

میان آتشم و هیچگه نمیسوزم

هماره بر سرم از جور آسمان شرریست

علامت خطر است این قبای خون آلود

هر آنکه در ره هستی است در ره خطریست

بریخت خون من و نوبت تو نیز رسد

بدست رهزن گیتی هماره نیشتریست

خوش است اگر گل امروز خوش بود فردا

ولی میان ز شب تا سحر گهان اگریست

از آن، زمانه بما ایستادگی آموخت

که تا ز پای نیفتیم، تا که پا و سریست

یکی نظر به گل افکند و دیگری بگیاه

ز خوب و ز شب چه منظور، هر که را نظریست

نه هر نسیم که اینجاست بر تو میگذرد

صبا صباست، به هر سبزه و گلش گذریست

میان لاله و نرگس چه فرق، هر دو خوشند

که گل بطرف چمن هر چه هست عشوه‌گریست

تو غرق سیم و زر و من ز خون دل رنگین

بفقر خلق چه خندی، تو را که سیم و زریست

ز آب چشمه و باران نمی‌شود خاموش

که آتشی که در اینجاست آتش جگریست

هنر نمای نبودم بدین هنرمندی

سخن حدیث دگر، کار قصه دگریست

گل از بساط چمن تنگدل نخواهد رفت

بدان دلیل که مهمان شامی و سحریست

تو روی سخت قضا و قدر ندیدستی

هنوز آنچه تو را مینماید آستریست

از آن، دراز نکردم سخن درین معنی

که کار زندگی لاله کار مختصریست

خوش آنکه نام نکوئی بیادگار گذاشت

که عمر بی ثمر نیک، عمر بی ثمریست

کسیکه در طلب نام نیک رنج کشید

اگر چه نام و نشانیش نیست، ناموریست

 

به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر(پروین اعتصامی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

تـکیه بر بـاد (لیلا کسری)


شعر تکیه بر باد لیلا کسری

لیلا کسری با نام هنری هدیه (زادهٔ ۷ فروردین ۱۳۱۸ در تهران، درگذشتهٔ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۸ در لس آنجلس، کالیفرنیا) شاعر و ترانه سرای ایرانی بود.

 

بـه خـــیالـم کـه تـو دنـــیـا واسـه تـــو عــزیـزترینـم

آســمـون هـا زیـر پـامـه اگـه بـا تـــو رو زمــیـنـم

بـه خــیالـم کـه تـو بـا مـن یـه هـمیـشـه آشــنایـی

بـه خـــیالـم کـه تـو بـا مـن دیگه از هـمه جــدایـی

مــن هـنوزم نـگـرانـم کـه تـــو حـرفـامـو نــدونـی

ایـن دیگه یـه التـماسـه مـن می خــوام بـیای بــمونی

مـن و تـو چـه بی کـسیـم وقـتی تـکـیـه مون بـه بـــاده

بـــد و خــوب ِ زنـــدگـی مــنـو دســت ِ گــریـه داده

اِی عــزیـز ِ هـم قـبیـله بـا تـو از یـه ســرزمـیـنـم

تـا بـه فـــردای دوبـاره بـا تـــو هـم قــسـم تـریـنـم

بــد و خـوبـمون یکی ، دسـت تــو تودسـت مـن بـود

خــواهـشِ هـر نــفسـم بـا تــو هـم صـــدا شـدن بـود

بـا تـو هـم قـصـه ی دردم هـم صــدا تـر از هـمـیشـه

دوتـا هـم خــون قـدیـمی از یـه خـاکـیـم و یـه ریـشـه

لیلا کسری (هدیه)

 

تـکیه بر بـاد (لیلا کسری)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

زمین می چرخد...(سابیر هاکا)


شعر مرگ سابیر هاکا

سابیر هاکا متولد 1 خرداد 1365 است. نام اصلی سابیر قبادی است اصالتی کرمانشاهی دارد و ساکن تهران. شاعر شعرهایی ساده و بی پیرایه مثل خودش. اما عمیق!

 

زمین می چرخد تا مردگان اش را هضم کند

و گورها به رویمان خمیازه می کشند

وحشت من

چیزی فراتر از مردن است

این که خاک

همه را به یک شیوه در بر می گیرد

و ناپاکی هیچ انسانی خاک را آلوده نمی کند

زیر پایم زمین دهان باز می کند

زیر پایم گورستانی ست از استخوان ها

استخوان هایی که روزی یک دیگر را دوست داشتند

استخوان هایی که روزی به کشتن هم دیگر برخاستند

و بی حوصله گی زندگی را تاب آوردند

استخوان هایی که هنوز بوی شهوت در آن ها باقی ست

شهوت به دست آوردن

و تصاحب کردن

در گلوی هر مرده ای بغضی به جا می ماند

از رنجی که از سر گذرانده

هر چیزی باید نشانی از حقیقت خود باشد

پس چه گونه است

که انسان بی روح این چنین آرام است

و چهره اش خالی از هر گونه گناهی

چه گونه توانسته

این گونه با تنهایی خود خو بگیرد

با لبخندی ابدی بر چهره اش

مگر نه این که عشق پیوند دو استخوان است

نه، این حقیقت ما نیست

مرگ چهره هر چیزی را زیباتر نشان می دهد

به چهره ام نگاه کنید

و ببینید خدایی را که می جویید

انسان را

که خود شاهدی ست بر تمامی آن چه از سر گذرانده ایم

و به یاد آرید مردگان خود را

چرا که جسم هیچ انسانی شریف تر از روحش نیست

باید رو در روی مرگ ایستاد

باید تن را به زنجیر کشید

باید به پای چوبه دارش کشاند

باید به آرامی به نابودی اش برخاست

پیش از آن که از خود بپرسیم

"چرا انسان شدم؟"

همه چیز با سرعتی باورنکردنی رو به نابودی ست

زمین می چرخد

زمین هم چنان می چرخد

زمین هم چنان به چرخیدن ادامه خواهد داد

و انسان

هم چون دانه ای که در دل خاک

پوست می ترکاند تا جوانه بزند

پوست می ترکاند در تلاش برای زیستن

در تلاش برای زنده نگاه داشتن خود در خاطر دیگران

زاده شده در تلاش برای مردن

و مردن

به سادگی عادت نفس کشیدن

مرگ شهامت آن را به انسان می دهد

که همه چیز را به سادگی از یاد ببرد

مهم مرگ ما نیست

مهم مرگ چیزهایی است که با ما می میرند

((سابیر هاکا))

 

زمین می چرخد...(سابیر هاکا)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

چه حس خوبیه (مریم اسدی)


ترانه های مریم اسدی

مریم اسدی متولد 20 اسفند ماه در تهران از معروف ترین ترانه سرایان حال حاضر ایران كه تاكنون سه رمان , یک مجموعه داستان و یک مجموعه شعر سپید با نام های فردا آغاز دیگریست ، رز ، آرامش ، بانوی من خورشید ، همرنگ چشمهایت سکوت می کنم , منتشركرده است و از سال 1382 شروع به ترانه سرایی نموده.

 

چه حس خوبیه.. اینکه تو هستیُ

عاشق تر از خودم.. پیشم نشستیُ

عادت می دی منو.. به مهربونیات

تا من نفس نفس.. دیوونه شم برات

چه حس خوبیه.. اینکه تو با منی

اینکه به روی من.. لبخند می زنی

اینکه به فکرمی.. به فکر من فقط

هر چی نگات کنم.. سیر نمی شم ازت

با تو به زندگیم.. دلخوشی اومده

خوشبختی منو.. چشات رقم زده

چه حس خوبیه.. شیرینه لحظه هام

شادم کنار تو.. همینو من می خوام

مراقبی یه وقت.. من بی قرار نشم

سنگ صبورمی.. که غصه دار نشم

عادت می دی منو.. به مهربونیات

تا من نفس نفس.. دیوونه شم برات

چه حس خوبیه.. اینکه تو با منی

اینکه به روی من.. لبخند می زنی

اینکه به فکرمی.. به فکر من فقط

هر چی نگات کنم.. سیر نمی شم ازت

با تو به زندگیم.. دلخوشی اومده

خوشبختی منو.. چشات رقم زده

چه حس خوبیه.. شیرینه لحظه هام

شادم کنار تو.. همینو من می خوام

مریم اسدی

 

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته

 

چه حس خوبیه (مریم اسدی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

قطار پنجره هايش را گرفته زير بغل (حسین صفا)


اشعار زیبای حسین صفا

حسین صفا (زاده ۱۳۵۹) شاعر و ترانه سرای ایرانی است. او سرودن شعر و ترانه را از نوجوانی آغاز کرده و هم‌چنان به سرودن ادامه می‌دهد و پیشنهادهای متنوعی به غزل و ترانهٔ امروز ارایه داده‌است.«حسین صفا» موازی با سرودن غزل و ترانه، در سرودن شعر آزاد هم دست دارد.

 

قطار پنجره هايش را

گرفته زير بغل مي رفت

و پشت ابر نهان مي شد...

دلم كه ماه محالش را

به حال بدرقه مي افتاد

جهان پر از چمدان مي شد

*

و برگ بود كه مي باريد

و بادْ خسته_وزان مي رفت...

خزان مسافتي از من بود

كه در تدارك رفتن بود

ولي همينكه خزان مي رفت

دوباره باز خزان مي شد...

*

مرا تو بي سببي هرگز

بدون ماه شبي هرگز

دو پيكِ آخر عمرم را

به اين شراب لبي هرگز...

براي هرگز لب هايت

شراب نيز دهان مي شد

*

جذاميان دلم پيرند

و دست هاي تو اكسيرند

جوان شان كن اگر «آن»ي...

روايت است كه حافظ هم

به ياد روي تو پيري را

به يك اشاره جوان مي شد

*

قطارِ بي سر و بي دستان

روانه شد به انارستان

و جان خلق چه ارزان بود...

لبت كه سرخِ پريشان بود

به شهر ولوله مي افتاد

انار بس كه گران مي شد...

*

قطار پنجره هايش را

گرفته زير بغل مي رفت

و او به ماه عسل مي رفت

كه سر در آورَد از جايي...

خبر نداشت كه دنيايي

براي او نگران مي شد

*

به اختيار كه مي آييم؟

چرا براي چه مي آييم؟

نخواستيم! نمي آييم !

و آمديم... خداوندا!

چه خوب بود نه مي مانديم

نه وقت رفتن مان مي شد

*

به جز تو هيچكس اينجا نيست

خدا هم اين همه غمگين نيست

خدا هم اين همه تنها نيست...

بساط گريه مهيّا نيست

وگرنه رو به انارستان

چه سيل ها كه روان مي شد.

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

 

قطار پنجره هايش را گرفته زير بغل (حسین صفا)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

گفتار اندر آفرینش مردم (فردوسی)


اشعار فردوسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۲۹ ه‍.ق، ۳۱۹ ه‍.خ - درگذشتهٔ پیش از ۴۱۱ ه‍.ق، ۳۹۷ ه‍.خ در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند. نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبان‌های زنده جهان برگردانده شده است.

 

چو زین بگذری مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد

مر او را دد و دام فرمان برد

ز راه خرد بنگری اندکی

که مردم به معنی چه باشد یکی

مگر مردمی خیره خوانی همی

جز این را نشانی ندانی همی

ترا از دو گیتی برآورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

نخستین فطرت پسین شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

شنیدم ز دانا دگرگونه زین

چه دانیم راز جهان آفرین

نگه کن سرانجام خود را ببین

چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست

که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها

سر اندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگرد

که درمان ازویست و زویست درد

نه گشت زمانه بفرسایدش

نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی

نه چون ما تباهی پذیرد همی

ازو دان فزونی ازو هم شمار

بد و نیک نزدیک او آشکار

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

گفتار اندر آفرینش مردم (فردوسی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

شعار وفات حضرت زینب سلام الله علیه (3)


اشعار وفات حضرت زینب سلام الله علیه

 

گلم را گل که صحرا پیروهن بود

غبار و خاک و خون او را کفن بود

 

سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت

گلوی پاره با من هم سخن بود

 

خودم دیدم که جسم باغبانم

سراپا باغ گل از زخم تر بود

 

میون همه دلها امون از دل زینب

خودم دیدم به گلزار شهادت

 

که بلبل نوحه خوان بر یاس من بود

خودم دیدم به صحرا یوسفم را

 

که جسمش پاره تر از پیروهن بود

خودم دیدم عزادار حسینم

 

محمد فاطمه زهرا حسن بود

دریغا ای دریغا ای دریغا

 

سلیمان رفت و یارم اهرومن بود

میون همه دلها امون از دل زینب

 

 شعر شهادت حضرت زینب, روضه حضرت زینب

شعر شهادت حضرت زینب (س)

 

دل بيقرار و غمگين و تنها و غرق آهم

قدم بزار روچشمام برادر كه چشم به راهم

داروندارمو داغ دورى از تو سوزونده

بياببين ديگه چيزى از خواهرت نمونده

شده كارم گريه وزارى

ندارم ديگه كس وكارى

تك وتنها جون ميدم اينجا

نه سالارى نه علمدارى

حسین من ای حسین من

 

يكسال و نيمه چشمام برات بارونيه داداش

اين زندگى بى توبرادر تموم شه اى كاش

اين دل بيقرارم به سوگت نشسته بازم

يكسال ونيمه دارم بادرد دلم ميسازم

ازين دنيا،بى تودلگيرم

غمت كرد،از زندگى سيرم

تورفتى وبى كسم كردى

ميدونستى بى توميميرم

حسین من ای حسین من

 

سامون نداره قلبى كه از غصه هاشكسته

هنوزدارم ميبينم كسى رو سينه ت نشسته

نفس كشيدن بى تو واسم مردن محضه

سر تو رو به نيزه ميبينم لحظه به لحظه

دوچشمونم ابرى وزاره

شب وروزازغصه ميباره

هنوزازداغت سياه پوشم

هنوزم زينب عزاداره

حسین من ای حسین من

 

خودم ديدم تنت رو بخاك و بخون كشيدن

خودم ديدم سر پاكتولب تشنه بريدن

تودست و‎پازدى ومنم دست و‎پام ميلرزيد

تنت روخاك صحرا،سرت دست به دست میچرخيد

چقد بيتوظلم وكين،ديدم

تو بشکسته جبین،دیدم

امان از اون لحظه هایی که

سرت افتادروزمين،ديدم ‎

حسین من ای حسین من

شاعر:بهمن عظیمی

 

اشعار وفات حضرت زینب, شعر وفات حضرت زینب

اشعار رحلت حضرت زینب (س)

 

یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب

واویلا واویلا واویلا واویلا...

واویلا واویلا آه و واویلا...

وجودت آیت ِ عُظمای کربلا

قهرمان بانوی صحرای کربلا

 

همه ی عُمرت غرق درد و بلایی

شهیده ی غصه های کربلایی

ای کوثر زهرا خورشید مکتب

یا امّ المصائب زینب یا زینب..

یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب

واویلا واویلا واویلا واویلا...

واویلا واویلا آه و واویلا...

 

نرود از یادَت صحنه ی قتلگاه

خیمه ها در آتش،بچه ها بی پناه

دیده ای در خاک و خون پیکر اکبر

آتش زد بر قلب تو روضه ی اصغر

زیر بار غم شد قدّت خمیده

قسم به حق که تو هستی شهیده

یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب

واویلا واویلا واویلا واویلا...

واویلا واویلا آه و واویلا...

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

شعار وفات حضرت زینب سلام الله علیه (3)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

مهربانانه بگو صبح بخیر (شهراد میدرى)


اشعار شهراد میدری

شهراد میدری محل سکونت:بوشهر بندر دیر ،شاعر و ترانه سرا صاحب مجموعه های : شکوفه زیر چاپ سنگ، انگور در رگهای شعر، امپراطور فراموش سردبیر صفحات شعر در سایت های مطرح شعر در کشور

 

مو طلا بافته و نقره تن و پنجه بلور

آفتاب آمده از جاده ی ابریشم دور

مملو از شوق حضور

منتظر مانده لب پنجره ات

غرق در شادی و شور

تا به گلدان خیال تو ببخشد گل نور

تا تو چون فاخته ها

مثل دلباخته ها

بالهای مژه ات را بگشایی با ناز

تا تو در سمفونی این پرواز

صبح خود را بنوازی و بسازی آغاز

در هوایی که نفسهای تو جاریست در آن

شعله ها باز به رقص آمده اند

می تراود به طراوت گل سرخ از قوری

چای دم میزند از رایحه ی باغ بهشت

در پگاهی که شده چشم جهان روشن از عشق

باز کن دفتر پرخاطره ی پنجره را

و ببین صفحه ای از منظره را

با/مداد آینه در قصر زلالینگی آب بکش

با/مداد عاشقی یک دل بی تاب بکش

روز نو، روزی نو، شادی نایاب بکش

وا کن آغوش به روی تب و تابی ابدی

و به لبخند خدایی که همین نزدیکی ست

مهربانانه بگو "صبح بخیر "

شهراد میدرى

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

مهربانانه بگو صبح بخیر (شهراد میدرى)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

شعر زیبای سنگ صبور (امیر ارجینی)


اشعار عاشانه امیر ارجینی

امیر ارجینی (زاده فروردین ۱۳۶۰) شاعر و ترانه سرای ایرانی است. او سرودن غزل را درسال هفتاد و نه آغاز کرد و با عضویت در انجمن ادبی نیما (اسلامشهر) در سال هشتاد به صورت حرفه ای این امر را پیگیری نمود. آشنایی و دوستی او با محسن چاووشی در سال هشتاد و یک او را به سرودن ترانه ترغیب کرد. ترانه «سنگ صبور» که با صدای محسن چاووشی در فیلم سنتوری اجرا شد نقطه عطف همکاری این دو بود، همچنین ارجینی در فیلم سنتوری به عنوان همخوان نیز در یک قطعه حضور داشت.

 

رفیق من سنگ صبور غمهام

به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم

چه دنیای رو به زوالی دارم

مجنونمو دلزده از لیلیا

خیلی دلم گرفته از خیلیا

نمونده از جوونیام نشونی

پیر شدم پیر تو ای جوونی

تنهای بی سنگ صبور

خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست

اگرچه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد

اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش

تنهای بی سنگ صبور

خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست

موندی و راه چاره نیست

اگر بیای همونجوری که بودی

کم میارن حسودا از حسودی

صدای سازم همه جا پر شده

هر کی شنیده از خودش بیخوده

اما خودم پر شدم از گلایه

هیچی ازم نمونده جز یه سایه

سایه ای که خالی از عشقو امید

همیشه محتاجه به نور خورشید

تنهای بی سنگ صبور

خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست

موندی و راه چاره نیست

اگرچه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد

اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش

تنهای بی سنگ صبور

خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست

شاعر: امیر ارجینی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

شعر زیبای سنگ صبور (امیر ارجینی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

شعر غم انگیز فعل مجهول (سیمین بهبهانی)


شعر سیمین بهبهانی

سیمین دانشور (زاده ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ در شیراز - ۱۸ اسفند سال ۱۳۹۰ خورشیدی در تهران) نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود و در اکثر فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی همسرش حضور و همکاری داشت.وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است.دانشور همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود.

 

" بچه ها صبحتان بخیر ، سلام !

درس امروز ، فعل مجهول است

فعل مجهول چیست می دانید ؟

نسبت فعل ما به مفعول است ... "

در دهانم زبان چو آویزی

در تهیگاه زنگ ، می لغزید .

صوت ناسازام آنچنان که مگر

شیشه بر روی سنگ می لغزید .

ساعتی داد آن سخن دادم

حق گفتار را ادا کردم

تا ز اعجاز خود شوم آگاه

ژاله را زان میان صدا کردم :

" ژاله از درس من چه فهمیدی ؟"

پاسخ من سکوت بود سکوت ...

" د جواب بده ! کجا بودی ؟

رفته بودی به عالم هپروت ؟..."

خنده دختران و غرش من

ریخت بر فرق ژاله ، چون باران

لیک او بود غرق حیرت خویش

غافل از اوستاد و از یاران .

خشمگین ، انتقام جو ، گفتم :

" بچه ها گوش ژاله سنگین است !"

دختری طعنه زد که :" نه خانم !

درس در گوش ژاله یاسین است "

باز هم خنده ها و همهمه ها

تند و پیگیر می رسید به گوش

زیر آتشفشان دیده من

ژاله آرام بود و سرد و خموش .

رفته تا عمق چشم حیرانم ،

آن دو میخ نگاه خیره او

موج زن ، در دو چشم بی گنهش

رازی از روزگار تیره او

آنچه در آن نگاه می خواندم

قصه غصه بود و حرمان بود

ناله ای کرد و در سخن آمد

با صدایی که سخت لرزان بود :

" فعل مجهول ، فعل آن پدری است

که دلم را ز درد پر خون کرد

خواهرم را به مشت و سیلی کوفت

مادرم را ز خانه بیرون کرد

شب دوش از گرسنگی تا صبح

خواهر شیر خوار من نالید

سوخت در تاب تب ، برادر من

تا سحر در کنار من نالید

در غم آن دو تن ، دو دیده من

این یکی اشک بود و آن دگر خون بود

مادرم را دگر نمی دانم

که کجا رفت و حال او چون بود ... "

گفت و نالید و آنچه باقی ماند

هق هق گریه بود و ناله او

شسته می شد به قطره های سرشک

چهره همچو برگ لاله او

ناله من به ناله اش آمیخت

که : " غلط بود آنچه من گفتم

درس امروز ، قصه غم توست

تو بگو ! من چرا سخن گفتم ؟

فعل مجهول فعل آن پدری است

که تو را بی گناه می سوزد

آن حریق هوس بود که در او

مادری بی پناه ، می سوزد ... "

سیمین بهبهانی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

شعر غم انگیز فعل مجهول (سیمین بهبهانی)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

اشعار شهادت امام موسی کاظم علیه السلام (4)


شهادت امام موسی کاظم (ع)

 

شور محشر دوباره شد برپا

رفته سوی خدا گل زهرا

شهید از کین موسی بن جعفر شد

همه در غم زین ماتم عظمی

آه وواویلا آه و واویلا

 

از غم داغ هفتمین مولا

کاظمین گشته همچو عاشورا

از ستمهای دشمن بی دین

دیگه راحت شده گل طاها

آه وواویلا آه و واویلا

 

ای که باشی ز نسل پیغمبر

پسر فاطمه گل حیدر

به شهر کاظمین ز ظلم و کین

همچو گل از ستم شدی پرپر

آه وواویلا آه و واویلا

 

گل گلزار مصطفایی تو

پسر خیره النسایی تو

نهمین نور و هفتمین مولا

شیعیان را تو مقتدایی تو

آه وواویلا آه و واویلا

 

تو گل بوستان زهرایی

بعد بابابر همه مولایی

باب حاجاتی در همه عالم

یابن زهرا ز بسکه آقایی

آه وواویلا آه و واویلا

 

ای که هستی خورشید رخشنده

باصفا با دستای بخشنده

با نگاه تو گشته ام زنده

از تو هستم همیشه شرمنده

آه وواویلا آه و واویلا

 

تویی بر شیعه چون مه تابان

بوده ای عمری گوشه زندان

شداه ای ای نور همه دلها

شهید از ظلم و جور زندانبان

آه وواویلا آه و واویلا

 

تویی اسطوره جوانمردی

تو سراپا رنج و غم و دردی

چه کشیدی به حبس آخر خود

مرگ خود از خدا طلب کردی

آه وواویلا آه و واویلا

 

آتش کینه ها زبانه زد

پیکرت را عدو نشانه زد

تو راسندیِ مرتدِ کافر

وقت افطار به تازیانه زد

آه وواویلا آه و واویلا

 

همه عمرت فقط تو غم دیدی

خوشی در زندگی تو کم دیدی

بمیرم از برای تو مولا

کنج زندان رنج و ستم دیدی

آه وواویلا آه و واویلا

 

سوزد از غم دل محبانت

جان عالم شود به قربانت

کنج زندان ز کینه ی هارون

زد شرر زخم کینه بر جانت

آه وواویلا آه و واویلا

 

امان ای دل امان از این بیداد

زین مصیبت شیعه بزن فریاد

پیکر پاک موسیِ جعفر

سه روز مانده روی پل بغداد

آه وواویلا آه و واویلا

 

پیکر تو تشییع جنازه شد

داغ جدت دوباره تازه شد

پیکر صدچاک حسین آقا

با سم اسب و نعل تازه شد

آه وواویلا آه و واویلا

 

غل و زنجیر کین به پیکر تو

شکر لله ندیده دختر تو

سر پاک و مطهرت مولا

ندیده روی نیزه خواهر تو

آه وواویلا آه و واویلا

 

پیکرت را چه با صفا بردند

همه از غصه ی تو پژمردند

کربلا تا نام حسین بردند

همگی تازیانه می خوردند

آه وواویلا آه و واویلا

شاعر:رضا یعقوبیان

 

اشعار شهادت امام موسی کاظم, شهادت امام موسی کاظم

شعری درباره ی شهادت امام موسی کاظم (ع)

 

شده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم

قمر شد مات از چهر نکوی حضرت کاظم

 

بغیر از ذات حق آگه نباشد اندر این عالم

کسی از سر اسرار مگوی حضرت کاظم

 

بود او ششمین رهبر ز بعد ساقی کوثر

که باشد قبله حاجات کوی حضرت کاظم

 

نه بتوان توصیفش کرد که آسان نیست اوصافش

که ینکو هست وصف تار موی حضرت کاظم

 

ببیند یوسف از رویش بگوبد مرحبا بر حق

که ینکو خلق کرده حسن روی حضرت کاظم

 

بعالم رنگ و بوی گل بود از نور رخسارش

بود خوی محمد خلق و خوی حضرت کاظم

 

ولی از جور هارون دعا لبریز شد آخر

ز زهر خانمان سوزی سبوی حضرت کاظم

 

بدی در گوشه زندان چاارده سال آن مولا

بدی با حق تعالی گفتگوی حضرت کاظم

 

طلب میکرد او مرگ از خدا با دیده گریان

که وصل یار بودی آرزوی حضرت کاظم

 

خدایا دست گیری تو از ژولیده محزون

بحق قرب و قدر و آبروی حضرت کاظم

شاعر: ژولیده نیشابوری

 

شعر شهادت امام موسی کاظم ع, شعری درباره ی شهادت امام موسی کاظم

شعری درباره ی شهادت امام موسی کاظم (ع)

 

حال و روزت پریشونه-کنج زندون غریبونه

رسیده جونت به روی لب

دیگه ازدنیا خسته ای-مثل مرغ پربسته ای

ذکرلبات خلصنی یارب-دلت شده به تاب ودرتب

میسوزه پاتاسرت آقا اززهری که توبدن داری

بیاد معصومه ورضایه لحظه هم آروم نداری

تشنه وبی حال وبی رمق روخاک زندون سر میزاری

تازیونهو ناسزا-همدمت شده این شبا

توهم مثل زهرا(مادر)میگی-مرگموبرسون خدا

(واویلا آهو واویلا)

 

تو زنجیر پر وبالته-تازیونه افطارته

بستی توبارسفرامشب

دنیاشدروسرت خراب-وقتی می خوردپیشت شراب

یادت اومدغمای زینب-شدی توازغصه لبالب

بنداومده دیگه نفسات نیمه جونوزاریو مضطر

دستو پاهوصورتت شده دم آخری مثل مادر

بازبون روزه زیرلب میگی امان ازدل حیدر

پیش چشمای بچه ها-نشدبسته دستت آقا

شکرخداسیلی نخورد-همسرت توی کوچه ها

(واویلا آهو واویلا)

 

غروبا تواین سیاهچال-تا وقتی که میری ازحال

روضه ی گودال و می خونی

دلت شده دارالعزا-میسوزی یه عمریه با

داغ یه پیراهن خونی-ازاین مصیبت نیمه جونی

کفن داشتی وخداروشکرنرفت سرت روی نی آقا

شکنجه شدی ولی دیگه سرپیکرت(کشتنت)نشددعوا

بمیرم براتنی که موند۳روز رو خاک گرم صحرا

یکی داره سر می بره-یکی فکرانگشتره

از همه بدتر نگاهه-شمربه بنت الحیدره(دخت حیدره)

(حسین غریب کربلا)

شاعر:مصطفی اسماعیلی

 

اشعار شهادت امام موسی کاظم, شهادت امام موسی کاظم

مداحی شهادت امام موسی کاظم (ع)

 

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی

تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم

 

یلدا ترین شب است شب این سیاه چال

پیر و نحیف و بی کس و بی همصدا منم

 

با خشت های سنگی و با میله های خویش

زندان به حال و روز دلم گریه می کند

 

خون می چکد زِ حلقه و می سوزم از تبم

زنجیر هم به سوز تبم گریه می کند

 

پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار

در تنگنای سرد و نموری افتاده ام

 

از بار حلقه های ستم خرد گشته ام

دور از شعاع کوچک نوری فتاده ام

 

چشمم هنوز خیره به در باز مانده است

خونابه بر لبم پی هر آه آمده

 

گویی فرشته است که در باز می کند

اما نه باز قاتلم از راه آمده

 

اینبار هم به ناله من خنده می زند

دستی به زخم تازه ای زنجیر می كشد

 

با هر نفس به کنج لبم خون نشسته است

با هرتپش تمام تنم تیر می کشد

 

چشمم به میله های قفس خو گرفته است

کی می شود که خنده به روی رضا زنم

 

کو دخترم که باز بخندد برابرم

کو قوتی که شانه به موی رضا زنم

 

ای بی حیا ترین که مرا زجر می دهی

در زیر تازیانه چنین ناروا مگو

 

خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا

اما بیا به مادر من ناسزا مگو

شاعر:حسن لطفی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

اشعار شهادت امام موسی کاظم علیه السلام (4)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم

اشعار مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (7)


اشعار مبعث حضرت محمد (ص)

 

باز امشب شور وغوغایی بپاست

غرق شادی هم زمین و هم سماست

نازل از حق بر زمین وحی خداست

عهد وپیمان خدا با مصطفاست

خیز از جا ونما روشنگری

اولین و آخرین پیغمبری

 

پای تا سر مظهر داور شدی

او کرامت کرد پیغمبر شدی

بر همه خلق جهان رهبر شدی

نا امیدان را تو روشنگر شدی

یا محمد رهنمای امتّی

تو صفا بخش دل جمعیّتی

 

آمدی و قلب عالم شاد شد

عالم هستی ز تو آباد شد

هرکه آمد سوی تو ارشاد شد

هر دلی از بند غم آزاد شد

تو شدی مبعوث و روشن شد جهان

از گل روی تو گلشن شد جهان

 

یا رسول الله گل عصمت تویی

درجهان پیغمبر رحمت تویی

در دو عالم مایه عزت تویی

حامیِ دین شافع امّت تویی

آمدی و حاصل قرآن شدی

حاکم دلهای مظلومان شدی

 

تو که هستی رحمه للعالمین

مسلمین را تاابد حبل المتین

تو ز الطاف خداوند مبین

گشته ای خورشید عالمتاب دین

یامحد بانیِ خلقت تویی

در جهان سرچشمه رحمت تویی

 

خاتم پیغمبران یا مصطفی

نور حق جان جهان یا مصطفی

هم صبور هم مهربان یامصطفی

به همه آرام جان یامصطفی

تو صفا بخش تمام عالمی

درد عالم را تو تنها مرحمی

 

عالم هستی بود شرمنده ات

دین و قرآن خدا پاینده ات

عترت و اسلام وقرآن زنده ات

جود و اِکرام و سَخا زیبنده ات

ما همه ذرّه تویی چون آفتاب

مرحمت کن بر قلوب ما بتاب

 

عالم و آدم بُوَد حیران تو

ما مسلمانیم از ایمان تو

شامل کل جهان احسان تو

تا صف محشر همه مهمان تو

ذکر لبهای تمام مومنین

کن نظر یا رحمه للعالمین

--------------------

جنت شیعه بُود کوی شما

قبلگاه اهل دل روی شما

بر مشام جان رسد بوی شما

دستهای خالی ام سوی شما

آمدم از لطف حق بر تو پناه

بر من مسکین ز رحمت کن نگاه

 

من کی ام خاری به گلزار شما

من کی ام دلخسته بیمار شما

از طفولیت گرفتار شما

گشته ذرّه پروری کارشما

ای که در عالم تویی مشکل گشا

کن نگاهی از کرامت بر "رضا"

شاعر: رضا یعقوبیان

 

اشعار مبعث حضرت محمد, مولودی عید مبعث

شعر مبعث پیامبر

 

امشب دلم شده شیدا

میرم تا آسمون بالا

غار حرا چراغونه

وقت رسالت مولا

 

امشب غصه میمیره

دیگه شبهای تیره،سرشد

نامه تو دستای جبریله

شب بعثت پیمبر شد

 

حالا که دیگه مبعث اومده

ذکر رو لبم، یامحمده

یا محمدا

***********

وقتیکه با علی باشم

خیلی بعیده تنهاشم

انقد علی علی میگم

تو قلب فاطمه جاشم

 

بازم مثل همیشه_قلب زارمو میشه، صاحب

حک میشه روی این سینه

یا علی ابن ابی طالب

 

ماه رجبه، خوابت نبره

ماه مستی با، ذکر حیدره

"یاعلی مدد یاعلی مدد"

********

نام قشنگ مولارو، مستانه میزنم فریاد

وقتی علی علی میگم، یعنی دلم نجف میخواد

 

قلبم حیدر آباده، بازم میزنم باده، مستم

میگم بازم با این حالم

عبد مرتضی علی هستم

 

قاهرالعدو، والی الولی

یااب الحسن، مرتضی علی

"یاعلی مدد"

********

تا وقتی حیدرو داریم، سینم سپر سرا بالاس

تا نوکر علی هستیم، پیشوند اسمامون آقاس

 

با این قلب آماده، آقاجون بهم داده، بالو

یعنی ایشالا میبینم

بازم اربعین امسالو

 

من که عاشق مهربونیشم

با اسم علی زیر و رو میشم

"یاعلی مدد"

شاعر:صادق اویسی

 

ولودی خوانی بسیار زیبا در مبعث پیامبر, شعر مبعث

مولودی عید مبعث

 

صفای زندگیم آیه های قرآنت

بیا به ما برکت ده به برکت نانت

تویی که کعبه به دور سر تو می گردد

رسول آینه ها، هستی ام به قربانت

 

کسی که عطر گدای تو بر مشامش خورد

چنان اُویس قرن می شود پریشانت

تویی که ماه بُود مُهر جانماز شبت

تویی که حضرت حیدر شده مسلمانت

 

شبی بیا و مرا زائرحریمت کن

چرا که عطر خدا می وزد ز ایوانت

اگر که خاک کف پای توست عرض و سماء

بهشت شاخه یاسی است کنج گلدانت

 

تویی که در حرم چشم هات معلوم است

که خاک پای علی بوده است سلمانت

بیا و آتش جان مرا گلستان کن

بیا به حق حسینت مرا مسلمان کن

 

همیشه سفره لطفت به عالمی وا بود

حرای خانه تو جانماز زهرا بود

تویی که وقت نماز جماعتت هر شب

همیشه در صف اول یقین مسیحا بود

 

مرا به خاک درت نوکریست اربابی

چرا که خاک درت کوه طور موسی بود

همیشه دور و بر خانه بهشتی تو

یکی دو تا نه، هزاران فرشته پیدا بود

 

کسی که از در این خانه رهگذر می شد

ندیده روی تو را بدتر از زلیخا بود

در آن حوالی گرم حجاز هم تنها

دل تو بود که همواره مثل دریا بود

 

کسی که پشت سرت حامی رسالت بود

نوشته اند که تنها علی اعلا بود

علی کنار تو بود و تو هم کنار علی

و فاطمه همه جا بود ذوالفقار علی

 

تو از نخست برایم پیامبر بودی

در آسمان خدا برترین قمر بودی

تکامل همه ادیان به دست های تو بود

چرا که پیش خدا بهترین بشر بودی

 

پیمبران همه هم رأی بوده اند این که

تو از تمامی آنها رسول تر بودی

ندیده ام که کسی هم تراز تو باشد

تو از ولادتت آقا ز خلق سر بودی

 

پیمبری تو از اولش مشخص بود

امین مردم و همواره معتبر بودی

پیمبران همه شاگرد مکتبت هستند

وعالمی همه مدیون زینبت هستند

 

پیامبر شده ای که برای تو باشیم

همیشه تا به ابد مبتلای تو باشیم

تو گرم ذات خدا باش تا که ماها هم….

…غلام و نوکر خلوت سرای تو باشیم

 

بیا کرم کن و کاری کن این که تا آخر

کنار خانه زهرا گدای تو باشیم

ببند گردن ما را به پای سلمانت

که تا همیشه به زیر لوای تو باشیم

 

چه می شود که اویس قرن شویم و شبی

کنار صحن حسینت فدای تو باشیم

چه می شود که شبیه ابوذر و مقداد

بلالمان بکنی تا عصای تو باشیم

 

چه می شود که شبیه ملائکه هر شب

دخیل رشته ای از آن عبای تو باشیم

مرا شبیه غلامان خود معطر کن

عنایتی کن و من را غلام حیدر کن

 

قرار بود چهل روز در حرا باشد

و از تمامی مخلوق هم جدا باشد

قرار بود که او باشد و خدا باشد

خدا معلم و شاگرد، مصطفی باشد

 

کسی اجازه ندارد به این حریم آید

به غیر یک نفر آن هم که مرتضی باشد

خدا به غیر نبی معتکف نمی خواهد

مقام هر کسی این نیست با خدا باشد

 

همان که کل بشر ریزه خوار خادم اوست

همان که خاک درش مُهر انبیا باشد

همان که فاطمه اش افتخار قرآن است

کسی ندیده، چنین دختری کجا باشد

 

تمام حاجت این عبد رو سیاه این است

چنین شبی حرم مشهد الرضا باشد

برات نوکریش را ابالحسن بدهد

کبوترانه شب جمعه کربلا باشد

 

بیا و عیدی من را بده به چشم ترم

بگیردست مرا و به کربلا ببرم

شاعر:صادق اویسی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

اشعار مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (7)
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۷

برچسب های مهم


***** طراحی و پشتیبانی فروشگاه: شرکت اطلس گستر دالان (شماره تماس شرکت: 09177662155 ) WWW.AtlassGostar.ir

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما